بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

پنج شنبه 27 آذر 1393
ن : علی

آخرین حرف در آخرین فرصت

                    " آخرین حرف درآخرین فرصت "

  سلام

     اگراز همه آدمها درست در آخرین لحظات ، قبل از رفتن از این دنیا بخواهند در چند جمله بعنوان آخرین حرف ،حرفی بزنند ، چه می گویند!؟ چگونه از این آخرین فرصت استفاده میکنند؟ چگونه تفکر و برداشت خود را از سالها زندگی ، در چند جمله بیان میکنند.؟

    در طول زندگی چه زمانهای زیادی را بدون فکر و اندیشه حرف زدم . چه فرصتهای خوبی را برای فکر کردن از دست دادم. و در این زمان کوتاه که برایم مانده ، مانده ام فقط فکر کنم یا حرف بزنم !

راستی برای کی حرف بزنم ؟ بعید میدانم کسی  پیدا شود که واقعا" طالب حرفهایم باشد . !

" از همه کسانی که حرفهایم برایشان بی معنی ، بی سرو ته و خسته کننده بود عذر خواهی می کنم ."

     می گویند این عمل انسان است که پس از رفتنش به جا می ماند . !  من میگویم این فکر آدم است که تا ابد می ماند ، چه وقتی که در قید حیاتیم و چه زمانی که از این دنیا رفته باشیم ، تفکر ما جریان دارد .

تمام تفکرات من در ذره ذره وجود فرزندان و اطرافیانم باقی می ماند. یعنی سلولهای بدن آدمها مثل یک حافظه قدرتمند عمل میکند. و جالبتر اینکه تفکر ما در ذرات اجسامی که پیرامون ما هستند هم می ماند. ! !

      وقتی برای مدتی در یک محیط حضور داشته باشیم یا زندگی کنیم ، کم کم تفکر ما همانند افراد همانجا می شود، شکل و شمایل اجسام و اینکه برسر آنها چه گذشته است ، میتواند فکر ما را تحت تاثیر قراردهد ، این موضوع می تواند برعکس هم اتفاق بیافتد یعنی تفکر ما (اگر وسیع و بزرگ باشد) روی افراد و اجسام پیرامونمان اثر گذار باشد.

سالها پیش افکاری در ذهنم شکل گرفت که با عرف جامعه متفاوت بود، نگران این مسئله بودم که یافته هایم را به زبان بیاورم یا نه؟ با خودم کلنجار میرفتم ، ودر حال حاضر اعتقادم اینست که نباید نگران باشم ، فکر من به هر مرحله و درجه ای رسیده باشد ، تاثیر خود را می گذارد و تا ابد ماندگار است.

    هر انسانی که به دنیا می آید ، همانطور که از نظر جسمی رشد می کند از جنبه فکری هم رشد دارد. و وقتی جسم از دنیا رفت تفکر او می ماند ، به همین دلیل است که در طول زمان در مجموع تفکر بشر رو به پیشرفت بوده است .

 

    تصور کنید یک انسان در چهار هزار سال قبل به چه چیزهایی فکر می کرده و در ذهنش چه تصوراتی داشته است؟

چرا چهار هزار سال ؟ فقط حدود صد سال پیش ، یک نفر را در نظر بگیرید ، چه درکی از زمان و مکان داشته؟

اگر صد سال پیش کسی ادعا میکرد ، تا چند سال دیگرهر کس بخواهد می تواند در ظرف مثلا" سه ساعت از آسیا به اروپا برود .! یا در آن واحد میتواند با یک وسیله چند گرمی با شخصی که در آنطرف کره زمین زندگی میکند حرف بزند و همزمان تصویرش را هم ببیند .  مردم چه فکری در مورد او می کردند .!

   در طول تاریخ تعریف و برداشت انسان در مورد بعد زمان و مکان تغییر زیادی یافته ، بطوریکه این تغییر بصورت تصاعدی بوده است .

    بنده تصور میکنم تا چند سال آینده دیگر احتیاجی به قطار و هواپیما نباشد ، با فشردن یک شستی جسم ما با سرعت نور از این مکان به جای دیگر منتقل میشود.!

در نظر بگیرید در این مرحله از تاریخ ، بعد زمان و مکان برای انسان چه مفهومی پیدا می کند . !

     اگر رفتن به کرات دیگر تا صد سال قبل محال ودر حال حاضر کاری است دشوار و هزینه بر(در حال حاضر هم سفر به خیلی از کرات آسمانی محال و جزء آرزوهای بشری محسوب می شود)، در آینده دیگر دغدغه انسان این مسئله نخواهد بود. و به همان نسبت دیدگاه های جدیدی شکل خواهد گرفت و مسائل و چالش تازه تری پیش روی آدمها قرار می گیرد .

                                                                        موفق باشید

 



:: برچسب‌ها: آخرین, حرف, فرصت, انسان, کره,