بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

جمعه 12 شهريور 1395
ن : علی

تایید یا تردید در یک فکر



:: برچسب‌ها: فکر, تایید, تردید, یک فکر,


جمعه 5 شهريور 1395
ن : علی

ادامه زندگی




دو شنبه 1 شهريور 1395
ن : علی

گرفتاری




شنبه 23 مرداد 1395
ن : علی

ندانستن آدمها




پنج شنبه 9 ارديبهشت 1395
ن : علی

عشق واقعی




چهار شنبه 4 فروردين 1395
ن : علی

پرواز

به دیگران پرواز را یاد بده

با پرواز نکردن دیگران ، تو سریعتر نمی پری!



:: برچسب‌ها: پرواز, سریعتر, دیگران,


جمعه 22 آبان 1394
ن : علی

روز خوب

 

اگر می خواهی روز خوبی داشته باشی ، در طبیعت به دنبال دیدن چیز خوب و درخشانی باش ، به آوای زیبایی گوش بده ، کلامی مهربانانه بگو  و لطفی در حق دیگران انجام بدهلبخند

 



:: برچسب‌ها: روز, خوب, روز خوب,


چهار شنبه 20 آبان 1394
ن : علی

قضاوت مورچگان

سلام

    قضاوت مورچگان

        روزگاران ميگذشت و موضوعي غير قابل درك و كشف براي مورچگان مانده بود.!

هر روز مورچه ها از مسيري كه رد ميشدند به جايي ميرسيدند كه خطوطي عجيب وغريب و

سوال برانگيز نظرشان را جلب ميكرد ، اينكه اين خطوط چگونه و براي چه بوجود آمده ، بحث هر روز آنها بود.

يكي ميگفت اين خطوط همه بي معني و اتفاقي است، ما نبايد ذهن با ارزشمان را با اين چيزها مشغول كنيم.

مورچه اي ديگر ميگفت ، بالاخره دليلي بايد داشته باشد ، درست است كه خطوط بي معني و بيخودي اند ، ولي چرا فقط در اين قسمت بوجود آمده است.

گفتگوي مورچه ها پاياني نداشت و البته نتيجه اي هم .!

روزي مورچه اي خوشحال و با هيجان آمد و به بقيه گفت ، موضوع مهمي است  كه تازه كشف كرده ومايل است با همه در ميان بگذارد.

قضيه از اين قرار است كه خطوط بي معني را كه مدتي است ميبينيم ، توسط يك قلم كشيده شده ، اين واقعيت را خودم با چشمانم ديدم ، قلم حركت ميكرد و اين خطوط را از خود بجاي ميگذاشت.

حالا ديگر مورچه ها خيالشان راحت شده و فكرشان به كار خودشان بود.!

چند روز بعد مورچه ديگري آمد و كشف خود را اعلام كرد .

او اينگونه گفت : حركت قلم توسط چند انگشت صورت مي گيرد و در واقع اين انگشتان هستند كه خطها را ميكشند ، قلم فقط يك وسيله است .

و پس از چندي نوبت به موري ديگر رسيد كه داراي ديد بازتر و فكر بهتري بود .

او گفت : دوستان به موارد خوبي اشاره كرده اند ولي هيچكدام واقعيت را نديده اند ،

واقعيت از اين قرار است كه حركت قلم و انگشتان همه از بازوست ، اين بازوست كه باعث مي شود خطوط بوجود آيند . ضمنا خطوط روي يك كاغذ كشيده ميشود و آن كاغذ در مسير ماست.

و الآن مدت زمان زيادي مي گذرد كه هنوز موري پيدا نشده كه نظريه جديدي ارائه دهد.!

اينطور كه بنظر ميرسد ، انتهاي هوش و ذكاوت ونيز تفكر مورچه ها همين است.

 

  بايد كسي به جمع مورچه ها بگويد ، چشمانتان را باز كنيد ، قدري بيشتر فكر كنيد ، اصلا بياييد كمي از موضوع دور شويد ، اينطوري از يك زاويه بازتر ميتوانيد براحتي  كاغذ و قلم و دست و بازو و آدم و... همگي را براحتي ببينيد .

و از همه مهمتر به مورچه ها بگويد ، اين خطوط چندان هم بي معني و بي ارزش نيستند .

خطوطي كه شما ميبينيد ميتواند ، طرز فكر و نگرش يك انسان به دنيا باشد.

يا شايد هم  روشهاي دفع مورچه!!! و هر موضوع ديگري از ذهن يك انسان .

 

 راستي دوستان خوبم ، به نظر شما ما در دنياي انسانها كدامين هستيم .؟

وتابحال چه چيزهايي را كشف كرده ايم.؟

                              محفوظي



:: برچسب‌ها: قضاوت, مورچه, مورچگان,


دو شنبه 23 شهريور 1394
ن : علی

سخنی با مدعی

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی      تا بیخبر بمیرد در رنج خود پرستی

عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید        نا خوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

....



:: برچسب‌ها: عاشق, مدعی, حافظ,


یک شنبه 22 شهريور 1394
ن : علی

سفر

سلام

       * تاثير متقابل جسم و روح

     سفر به مكان هاي جديد وبكر و ديدن مناظر طبيعي ، بسيار دلپذير و لذت بخش است. بخصوص اگردر اين سفر دوستان صميمي و روشنفكر هم باشند كه فيض مضاعف ميشود.

 ديدن مناظري از طبييعت مانند دريا ، كوه ، آبشار ودرختان سرسبز ميتواند يك احساس بسيار خوب را براي آدم بوجود آورد .

    بنده اعتقاد دارم جسم وروح از هم جدا نيستند ، اگر يك احساس خوب براي جسم پيش آيد روح هم به آرامش ميرسد و بالعكس...

براي بازسازي و طراوت جسم و روح لازم داريم گاهي به دامن طبيعت پناه بريم،

با ديدن مناظر زيبا و تنفس در هواي پاك ، جسم نشاط مي يابد و البته تاثير متقابل روي روح هم دارد.

      بنابراين از طريق چشم سر ميتوان وروديهايي به مغز داد كه روي بهبود جسم اثر بگذارد.

       اگر معادل چشم را فكر بدانيم ، پس ميتوان توسط  فكر روح را به آرامش رساند.

                       ولي وروديهاي آن چيست ؟

      همچنانكه با چشم مناظر جديد را مي بينيم ولذت مي بريم ،ميتوانيم فكر رابصورت كنترل شده به طرف انديشه هاي جديد برده و حالتي پرواز گونه را براي روح تجربه كنيم.

 تصور كنيد يك شخص تمام مدت طول عمر خود را در يك شهر يا محله گذرانده و بيرون از آن محيط را نديده باشد.

شما چگونه ميتوانيد براي اين فرد عظمت وزيبايي دريا را توصيف كنيد ، در حالي كه او حجم آب را بزرگتر از حوض خانه اشان نديده است .!

چگونه ميتوانيد از شكوه و بزرگي كوه برايش بگوييد در صورتيكه او فقط سنگ ريزه هاي كوچه شان را ديده است.!

   و در مورد تجارب عرفاني هم به همين شكل

چگونه يك فيلسوف بزرگ ميتواند حوزه تفكر خود را براي كسي مثل من توضيح دهد.!

     اگر مي بينيم انساني مانند حضرت حافظ به اين درجه از نبوغ رسيده ، شايد دليلش رهايي جسم در طبيعت و پرواز پرنده فكر در وادي انديشه بوده است.

      " حافظ از چشمه حكمت به كف آور جامي

                                     بو كه از لوح دلت نقش جهالت ببرد "

      و اينكه شعرا و متفكرين يك حالت عاشق پيشگي داشته اند و نهايتا" نتوانسته اند با هيچ بياني احساسشان را به ما منتقل كنند ، دليلش محدود بودن فكر ماست.!

حضرت مولانا از عشق ميگويد :

 

  در نگنجد عشق در گفت و شنيد               عشق دريايي است عمقش ناپديد

  هرچه گويم عشق را شرح و بيان              چون به عشق آيم خجل گردم ازآن

  چون قلم اندر نوشتن ميشتافت                چون به عشق آمد قلم بر خود شكافت

  و حسن ختام اينكه امام صادق (ع) ميفرمايد:

                                ساعتي انديشيدن بهتر از هزار سال عبادت است .

                                                         محفوظي

                                                      30/2/92



:: برچسب‌ها: سفر, جسم, روح, جسم و روح,